هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات خود درباره عشق، جدایی، و بی‌وفایی می‌گوید. او از ترس از دست دادن معشوق و رنج ناشی از جدایی سخن می‌گوید و همچنین به امید دیدار و روشنایی در تاریکی اشاره می‌کند. در نهایت، از درماندگی و اسیری در عشق و انتظار رهایی از دام معشوق صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج جدایی و اسارت در عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۴

چون خواهم با سگانش گرم سازم آشنائی را
رقیب از رشگ آرد در میان حرف جدائی را

ز گلشن می رود آن شوخ بی پروا و می ترسم
که با گل تازه سازد باز عهد بی وفائی را

نه از رحمست اگر آید بسر وقتم، که می خواهد
شوم گریان چو آرد بر زبان حرف جدائی را

شبی آن ماه طلعت گر شود محفل فروز من
کند در یوزه خورشید از چراغم روشنائی را

مبادا یابد از ذوق اسیری آگهی هرگز
گرفتاری که از دام تو می خواهد رهائی را

طبیب از خلق رسم مردمی خواهی چه حالست این
که از بیگانگان خواهی طریق آشنائی را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.