هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دوگانگی‌ها و تضادهای درونی خود سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که گاهی در مناجات و گاهی در خرابات بوده، گاه از جان سود برده و گاه از تن زیان دیده. او اعتراف می‌کند که در هیچ وجهی ثابت نبوده و همواره در حال تغییر و تحیر بوده است. شاعر از ناآگاهی خود نسبت به حقیقت و انتظارش برای رسیدن به دانایی کامل سخن می‌گوید و در نهایت، خود را غرق در تحیر و اشک می‌بیند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۷۱

بیشتر عمر چنان بوده‌ام
کز نظر خویش نهان بوده‌ام

گه به مناجات به سر گشته‌ام
گه به خرابات دوان بوده‌ام

گاه ز جان سود بسی کرده‌ام
گاه ز تن عین زیان بوده‌ام

راستی آن است که از هیچ وجه
من نه درین و نه در آن بوده‌ام

من چکنم کان که چنان خواستند
گر بد و گر نیک چنان بوده‌ام

گرچه به خورشید مرا علم هست
طالب یک ذره عیان بوده‌ام

نی که خطا رفت چه علم و چه عین
دلشدهٔ سوخته‌جان بوده‌ام

گرچه سبکدل شده‌ام هم ز خود
بر دل خود سخت گران بوده‌ام

بحر جهان بس عجب آمد مرا
غرق تحیر ز جهان بوده‌ام

گرچه ز هر نوع سخن گفته‌ام
کوردلی گنگ زبان بوده‌ام

زآنچه که اصل است چو آگه نیم
پس همه پندار و گمان بوده‌ام

هیچ نمی‌دانم و در عمر خویش
منتظر یک همه دان بوده‌ام

چون همه دانی نتوان زد به تیر
لاجرم از غم چو کمان بوده‌ام

غرقهٔ خون شد ز تحیر فرید
زانکه بسی اشک‌فشان بوده‌ام
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.