هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد. او از اشک‌هایش می‌گوید که مانند کاروانی به سوی معشوق روان است و امیدوار است که معشوق با چهره‌ای آتشین به بزم آنها بیاید. شاعر از تپش قلبش می‌گوید که از حد گذشته و امید دارد که سینه‌اش هدف تیر ناز معشوق شود. او از فرصت نبودن برای شکایت از بختِ بدش می‌نالد و در نهایت، از گریه‌هایش که مانند زنده‌رود جاری شده‌اند، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۳

ز چشم خونفشان خویش دارم چشم از آن امشب
که از اشگم روان سازد به کویش کاروان امشب

مگر در بزم ما آن آتشین رخسار می آید
که ما را همچو شمع افتاده است آتش به جان امشب

به عزم رقص در محفل کمر چون بست می گفتم
که یک عاشق نخواهد برد جانی از میان امشب

تپیدن‌های دل از حد گذشت امید آن دارم
که تیر ناز او را سینه ام گردد نشان امشب

نباشد فرصت حرفی ز جوش گریه ام ورنه
شکایتها بسی دارم ز بخت سرگران امشب

عیان شد زنده رودی هر طرف از چشم گریانم
طبیب افتاده ای دیگر به فکر اصفهان امشب
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.