هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و خود را همچون شمعی می‌داند که در آتش عشق می‌سوزد. او از دنیا و خواهش‌های آن دل بریده و دلش تنها در پی معشوق است. همچنین، از ناتوانی و غم خود می‌گوید و وضعیتش را به مرغی دور از آشیان تشبیه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تشبیهات و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۰

تا بمن از ناز ساقی سرگران افتاده است
همچو شمع محفلم آتش بجان افتاده است

خواهش دنیا دگر در دل نمی گنجد مرا
داغ آنجا کاروان در کاروان افتاده است

دل جدا از حلقه زلفش نمی گیرد قرار
همچو آن مرغی که دور از آشیان افتاده است

تا بسیر گلستان برخاست آن رشگ بهار
گل زبیقدری ز چشم باغبان افتاده است

از طبیب خسته گر احوال پرسندت بگوی
دیدمش در بستر غم ناتوان افتاده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.