هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد عشق و فراق است. شاعر از بیقراری و بیتابی خود در فراق یار میگوید و اشاره میکند که هیچ چیز جز اشک و آه برای او باقی نمانده است. او از عشق بیپروای خود سخن میگوید و تأکید میکند که از رقیبان یا مشکلات هراسی ندارد. شاعر همچنین به تأثیر عمیق هجران و شبهای دوری اشاره میکند که حتی صدای پرندگان سحرگاه نیز او را آرام نمیکند. در نهایت، او از عشق به عنوان آتشی در جان خود یاد میکند که هیچ چیز نمیتواند آن را خاموش کند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند درد فراق و اشک نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۲۹
میرسد یار و دریغا سروسامانم نیست
تحفه ای جز گهر اشگ بدامانم نیست
عاشقم عاشق و پروا، ز رقیبانم نیست
آتشم آتش و پروا، ز مغیلانم نیست
در تماشای بهشتم ز خیال رخ دوست
خارخاری بدل از روضه رضوانم نیست
محمل امشب ز سرشگم خطر از گل دارد
کاروان را خبر از گریه پنهانم نیست
چه عجب گرشرری قسمت دوزخ نشود
کآتشی نیست که از عشق تو در جانم نیست
بسکه افسرده مرا هجر تو شبهای فراق
گوش بر ناله مرغان سحر خوانم نیست
بحر خضرم بنظر موج سرابست طبیب
چون سکندر هوس چشمه حیوانم نیست
تحفه ای جز گهر اشگ بدامانم نیست
عاشقم عاشق و پروا، ز رقیبانم نیست
آتشم آتش و پروا، ز مغیلانم نیست
در تماشای بهشتم ز خیال رخ دوست
خارخاری بدل از روضه رضوانم نیست
محمل امشب ز سرشگم خطر از گل دارد
کاروان را خبر از گریه پنهانم نیست
چه عجب گرشرری قسمت دوزخ نشود
کآتشی نیست که از عشق تو در جانم نیست
بسکه افسرده مرا هجر تو شبهای فراق
گوش بر ناله مرغان سحر خوانم نیست
بحر خضرم بنظر موج سرابست طبیب
چون سکندر هوس چشمه حیوانم نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.