هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از دوست خود طلب بخشش و رحمت میکند و از احساس گناه و ناتوانی خود سخن میگوید. او به یاد میآورد که چگونه دوستش در روزهای سخت به او کمک کرده و اکنون از ثروت و قدرت خود شرمنده است. شاعر از تاریکی و تباهی زندگی خود میگوید و امیدوار است که پرتو نور دوستش راه نجات باشد. او از ترس مانع شدن غرور دوستش از درخواست کمک میگوید و در نهایت، از درد و رنج خود بدون حضور دوستش سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۳۴
چون رحمتت فزاید بر عذرخواهی ای دوست
عذر گناه خواهم با بیگناهی ایدوست
خواندی در آستانت روزی گدای خویشم
زان روز ننگم آید از پادشاهی ایدوست
دریا همه گرفتم ساحل شودچه حاصل
اکنون که گشت ما را کشتی تباهی ایدوست
تابنده اختری کو، کز پرتوی درآرد
تاریک شام ما را از این سیاهی ایدوست
وقتست کز تو خواهم داد غرور حسنت
ترسم که مانع آید از دادخواهی ایدوست
بی تو طبیب خسته از بس فغان و زاری
آهش بمه رسیده اشگش بماهی ای دوست
عذر گناه خواهم با بیگناهی ایدوست
خواندی در آستانت روزی گدای خویشم
زان روز ننگم آید از پادشاهی ایدوست
دریا همه گرفتم ساحل شودچه حاصل
اکنون که گشت ما را کشتی تباهی ایدوست
تابنده اختری کو، کز پرتوی درآرد
تاریک شام ما را از این سیاهی ایدوست
وقتست کز تو خواهم داد غرور حسنت
ترسم که مانع آید از دادخواهی ایدوست
بی تو طبیب خسته از بس فغان و زاری
آهش بمه رسیده اشگش بماهی ای دوست
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.