هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های خود می‌گوید و به ناملایمات زندگی اشاره می‌کند. او از جور سپهر و ناتوانی طبیب در درمان دردها شکایت دارد و احساس می‌کند که حتی آسمان نیز بر ضد اوست. در عین حال، از زیبایی‌های طبیعت مانند گل‌ها و سنبل نیز یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از واژگان و تشبیهات به‌کاررفته نیاز به دانش ادبی نسبتاً بالایی دارند.

شمارهٔ ۳۹

زدی بتیغم و از جبهه تو چین برخاست
باین خوشم که ترا چینی از جبین برخاست

نشست بر رخ گلها زرشگ گرد ملال
چو سنبل ترت از گرد یاسمین برخاست

مرا که ذوق اسیری کشد بصید گهی
ازین چه سود که صیاد از کمین برخاست

چه کرده ام؟ که بقصدم چو آسمان افکند
خدنگی، از دو جهان بانگ آفرین برخاست

ترحمی! که ز جور سپهر، رفته طبیب
چنان زکار، که نتواند از زمین برخاست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.