هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از هجران و دوری است. او از ناله‌های بی‌پاسخ، اشک‌های بی‌پایان و تلخی‌های زندگی می‌گوید. شاعر آرزو می‌کند که سخنانش به گوش مشتاقان برسد و از سخنان بی‌اثر ابراز نگرانی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای مانند هجران، اندوه و ناامیدی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۶

از تو چون هر نفسم بر فلک افغان نرسد
که بدادم نرسی تا بلبم جان نرسد

هر چه در عرصه هستی است بپایان برسد
جز شب تیره هجران که بپایان نرسد

نیست یکشب که مرا اشگ جهان پیمانیست
نیست یکشب که مرا ناله بکیوان نرسد

ای که در طرف چمن گل بگریبان داری
از گلت کاش زیانی بگریبان نرسد

هوس بوسه ای از چشمه نوشی دارم
که بجان بخشی آن چشمه حیوان نرسد

من که باک از خطرم نیست از آن می ترسم
که بساحل رسدم کشتی و طوفان نرسد

هر که غلتید ازین غمزه بخون، می داند
که خدنگی بجگر کاوی مژگان نرسد

رسد این تازه غزل کاش بمشتاق طبیب
وای بر آن سخنی کوبسخندان نرسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵ - نوایی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.