هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و جدایی می‌گوید و بیان می‌کند که غم و اندوه ناشی از آن به راحتی از دل نمی‌رود. او از بی‌وفایی یار و بیم از رسیدن به مقصد شکایت دارد و آرزو می‌کند که کسی به فکر دل‌های شکسته باشد. همچنین، از تأثیر عتاب یار بر دل و نادیده گرفتن درد و رنجش می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۸

گله ام از تو مپندار که از دل برود
بر دلم از تو غباریست که مشکل برود

چند دل از پی اندیشه باطل برود
جای رحمست بر آنکس که پی دل برود

خلق را بیم هلاکست و مرا غم که مباد
نشود کشتی من غرق و به ساحل برود

چشم مجنون به ره لیلی و ترسم نکند
ساربان ره غلط و ناقه به منزل برود

از سر لطف به دلجوئی ما آئی باز
گر بدانی ز عتاب تو چه بر دل برود

بیگنه یار مرا کشت و ندانست دریغ
که مکافات چها بر سر قاتل برود

هر زمان باده از آن می‌دهدم باز طبیب
که شوم بی خبر از خویش و ز محفل برود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.