هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری یار و صبر نداشتن در این فراق می‌گوید. او به گرمی از یار یاد می‌کند و از شرمی که در چهره‌ی اوست سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که حتی اگر از بهشت دور شود، غمگین نیست، اما دوری از خاک آستان یار برایش سخت است. در پایان، از یار می‌خواهد که به دیدارش بیاید، چرا که دیار او نه زمین است و نه آسمان. همچنین اشاره می‌کند که چشمش هنوز به دنبال کاروان یار است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۲

دو هفته شد که زمن یار سرگران دارد
بطاقتی که ندارم مگر گمان دارد

نگاه گرم برویت که می تواند کرد
چنین که روی ترا شرم در میان دارد

گر از بهشت برین دور داردم غم نیست
مباد دورم از آن خاک آستان دارد

بیا بشکور ما ای که عافیت خواهی
دیار ما نه زمین و نه آسمان دارد

بحیرتم که ز وادی گذشت یار و طبیب
هنوز چشم بدنبال کاروان دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.