هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنج‌های عاشقی می‌گوید. او از بی‌مهری معشوق شکایت دارد و بیان می‌کند که حتی با فداکاری‌های بسیار نیز توجه معشوق را جلب نخواهد کرد. شاعر همچنین به امیدواری در عشق اشاره می‌کند و معتقد است که عشق واقعی باعث شادی ابدی می‌شود. در نهایت، او از بی‌مهری روزگار نیز گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها جذابیت نداشته باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و بی‌مهری نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارند.

شمارهٔ ۶۱

مرا در سینه دل چون نافه تا پر خون نخواهد شد
نصیبم نکهتی زان طره شبگون نخواهد شد

کمال ناامیدی بین کزان نامهربان شادم
بمن بی مهریش گرزانچه هست افزون نخواهد شد

من و از محفلش اندیشه رفتن؟ محالست این
که هر کس در بهشت آمد دگر بیرون نخواهد شد

چرا بندم بدل نشناس یاری دل که می دانم
نثارش گر کنم صد جان زمن ممنون نخواهد شد

ز کف مگذار جام عشق اگر عیش ابد خواهی
کزین می هر که شد سرخوش دگر محزون نخواهد شد

طبیب اینست اگر با عاشقان بی مهری گردون
بسامان کارم از بی مهری گردون نخواهد شد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.