هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و تنهایی خود می‌گوید و تنها وفا را همدم خود می‌داند. او از تحمل رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دوستی‌اش با وجود ستم‌ها، عمیق و پایدار است. شاعر از بی‌قراری دلش شکایت می‌کند و امیدوار است که خیال معشوق در دلش باقی بماند. در نهایت، اشاره می‌کند که درد دلش مانند آتشی است که درونش را می‌سوزاند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و پیچیده‌ای است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۶۲

کجا کسی غم شبهای تار من دارد
بحز وفا، که سری در کنار من دارد؟

باین خوشم که تو را شرمسار من سازد
تحملی که دل برد بار من دارد

سزای دوستیم بین که هر کجا ستمی است
ذخیره از پی جان فگار من دارد

گذشت یار زمن سرگران و دانستم
که کار با من و با روزگار من دارد

چرا خموش نباشم چو بشنوی از من
شکایتی که دل بیقرار من دارد

مبادا از تو خیالم بجز خیالت اگر
گذار در دل امیدوار من دارد

زدود آه دل من طبیب معلومست
که آتشی بکمین خار خار من دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.