۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲

تا قیامت دمد از خاک من خون آلود
لاله از سینه چاک و کفن خون آلود

صبح از جامه رنگین شفق مستغنیست
پیر کنعان چه کند پیرهن خون آلود

می توان یافت که در پای دلش خاری هست
گل کند از لب هر کس سخن خون آلود

گرچه خون می خورد از رشگ رخت گل به چمن
می کند وصف ترا با دهن خون آلود

اشگ خونین همه از دیده حیران ریزد
گر در آئینه فتد عکس من خون آلود

خون خجلت نشود شسته بخون چند طبیب
شوئی از دیده خونبار تن خون آلود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.