هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساسات عمیق خود درباره عشق، رنج و ناامیدی میگوید. او خود را مانند پرندهای اسیر توصیف میکند که حتی آهش نیز از قفس بیرون نمیرود. از عشق سوزان خود مینالد و از این که در گلزاری که در آن آشیانه ساخته، جز خار و خس چیزی نمیروید، اظهار ناراحتی میکند. همچنین از این که طبیب نیز از آتش عشق او سوخته و هنوز از دلش خار هوس بیرون نمیآید، حیران است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارند.
شمارهٔ ۷۴
من آن صیدم که از ضعفم نفس بیرون نمی آید
به جز آهی که آنهم از قفس بیرون نمی آید
نمی دانم که آسودست در محمل؟ همی دانم
که از پاس ادب بانگ جرس بیرون نمی آید
به گلزاری که بندم آشیان یا رب چه بختست این
کز آن گلزار غیر از خار و خس بیرون نمی آید
طبیب از آتش عشقت سراپا سوخت حیرانم
که از پای دلش خار هوس بیرون نمی آید
به جز آهی که آنهم از قفس بیرون نمی آید
نمی دانم که آسودست در محمل؟ همی دانم
که از پاس ادب بانگ جرس بیرون نمی آید
به گلزاری که بندم آشیان یا رب چه بختست این
کز آن گلزار غیر از خار و خس بیرون نمی آید
طبیب از آتش عشقت سراپا سوخت حیرانم
که از پای دلش خار هوس بیرون نمی آید
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۲/۲/۱۳ ۰۳:۲۵
دنیا کوچک تر از اونه که همه رو دوست نداشته باشیم...اما این سایش همواره دنبال آسایش بدهکارست