۲۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷

مرغی که بکوی تو ز پرواز نشیند
از جور تو هر چند رمد باز نشیند

شد یار و درآمد ز درم غیر و روانیست
جغد آید و در منزل شهباز نشیند

مرغ دل ما از قفس سینه پریده است
تا بر لب بام که ز پرواز نشیند

دیرند اسیران تو ناکام بدامت
رحمست بصیدی که ز آغاز نشیند

شد شمع بسی کشته و آتشکده خاموش
کی آتش ما سوختگان باز نشیند

تا چند طبیب از غم بیگانه پریشان
وقتست که در انجمن راز نشیند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.