هوش مصنوعی:
این شعر از عشق، حسرت و ناامیدی سخن میگوید. شاعر از گلشن و باغبان، بلبل و آشیان، خدنگ و استخوان، و فرصتهای از دست رفته صحبت میکند. او از عشق و غیرت، و از درماندگی در کوی معشوق میگوید. متن پر از استعاره و تصاویر شاعرانه است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارههای پیچیده است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار میباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و حسرت ممکن است برای خوانندگان جوان سنگین باشد.
شمارهٔ ۷۸
در آن گلشن که گلچین در بروی باغبان بندد
نمی دانم بامید چه بلبل آشیان بندد
خدنگش رخنه ها در استخوانم کرد وحیرانم
که تا کی در کمینم آسمان زه در کمان بندد
چو شد بیرون ز کف فرصت چه کامی یابم از وصلش
زهی حسرت که نخل من ثمر فصل خزان بندد
حریم خاص عشقست این که از غیرت نگهبانش
زهر کس در گشاید بر رخش اول زبان بندد
طبیب خسته کی دل می تواند بر تو بست ای مه
که در کوی تو خود را برسگان آستان بندد
نمی دانم بامید چه بلبل آشیان بندد
خدنگش رخنه ها در استخوانم کرد وحیرانم
که تا کی در کمینم آسمان زه در کمان بندد
چو شد بیرون ز کف فرصت چه کامی یابم از وصلش
زهی حسرت که نخل من ثمر فصل خزان بندد
حریم خاص عشقست این که از غیرت نگهبانش
زهر کس در گشاید بر رخش اول زبان بندد
طبیب خسته کی دل می تواند بر تو بست ای مه
که در کوی تو خود را برسگان آستان بندد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.