هوش مصنوعی:
متن بالا بیانگر احساسات شاعر دربارهی فقر، بیغیرتی یار، درد فراق و ناامیدی از دنیاست. شاعر از عدم رسیدن زر و گوهر، بیغیرتی معشوق، گرمی جگر و نرسیدن شراب به ساغر شکایت میکند. همچنین، او به بیسروسامانی خود اشاره کرده و بیان میکند که دردسرها به منت افسر نمیرسد. در ادامه، شاعر از عشق و معرفت سخن میگوید و اشاره میکند که روشنگری بدون جوهر ممکن نیست. در پایان، او از جفای دهر و شرح غم فراق مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و درد فراق ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۸۵
هرگز بیاد ما زر و گوهر نمی رسد
ما را بیغیر یار بخاطر نمی رسد
اشگی بدیده کی رسد از گرمی جگر
از شیشه این شراب بساغر نمی رسد
در پیش ما که بی سروسامان عالمیم
دردسری بمنت افسر نمی رسد
دل معرفت ز عشق پذیرد که آینه
روشنگری چو نیست بجوهر نمی رسد
تا کی طبیب شکوه کنی از جفای دهر
شرح غم فراق بآخر نمی رسد
ما را بیغیر یار بخاطر نمی رسد
اشگی بدیده کی رسد از گرمی جگر
از شیشه این شراب بساغر نمی رسد
در پیش ما که بی سروسامان عالمیم
دردسری بمنت افسر نمی رسد
دل معرفت ز عشق پذیرد که آینه
روشنگری چو نیست بجوهر نمی رسد
تا کی طبیب شکوه کنی از جفای دهر
شرح غم فراق بآخر نمی رسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.