هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از شکستن توبه و گرایش به می‌نوشی سخن می‌گوید. او از ننگ و نام دوری کرده و خود را از قید و بندهای دنیوی رها می‌داند. شاعر با رندان و می‌فروشان همراه شده و عقل را کنار می‌گذارد. او از دین و دل دست شسته و به دنبال لذت‌های آنی است. در نهایت، شاعر از ساقی می‌خواهد که باده بیشتری به او بدهد تا از مسجد بیرون رود و به مستی ادامه دهد.
رده سنی: 18+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند شکستن توبه و می‌نوشی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۷۹

ساقیا توبه شکستم، جرعه‌ای می ده به دستم
من ز می ننگی ندارم، می‌پرستم می‌پرستم

سوختم از خوی خامان، بر شدم زین ناتمامان
ننگم است از ننگ نامان، توبه پیش بت شکستم

رفتم و توبه شکستم، وز همه عیبی برستم
با حریفان خوش نشستم، با رفیقان عهد بستم

من نه مرد ننگ و نامم، فارغ از انکار عامم
می فروشان را غلامم، چون کنم، چون می‌پرستم

دین و دل بر باد دادم، رخت جان بر در نهادم
از جهان بیرون فتادم، از خودی خود برستم

خرقه از تن برکشیدم، جام صافی در کشیدم
عقل را بر سر کشیدم، در صف رندان نشستم

خرقه را زنار کردم، خانه را خمار کردم
گوشهٔ در باز کردم، زان میان مردانه جستم

ساقیا باده فزون کن، تا منت گویم که چون کن
خیزم از مسجد برون کن، کز می دوشینه مستم

گر چو عطارم که آبم می‌برد از دیده خوابم
بس که از باده خرابم، نیستم واقف که هستم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.