هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربه‌های روحانی و عرفانی خود سخن می‌گوید. او از دست دادن دین و دل، شکستن توبه، و رسیدن به درک جدیدی از عشق و هستی می‌گوید. شاعر از تضادهای درونی خود مانند زهد و کفر، هشیاری و مستی، و فانی و باقی بودن سخن می‌گوید و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که عشق حقیقی را درک کرده است.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند از دست دادن دین و شکستن توبه ممکن است نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی بیشتری برای درک کامل داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۴۷۸

درآمد دوش ترک نیم مستم
به ترکی برد دین و دل ز دستم

دلم برخاست دینم رفت از دست
کنون من بی دل و بی دین نشستم

چو آتش شیشه‌ای می پیشم آورد
به شیشه توبهٔ سنگین شکستم

چو یک دردی به حلق من فرو رفت
من از رد و قبول خلق رستم

ز مستی خرقه بر آتش نهادم
میان گبرکان زنار بستم

چو عزم زهد کردم، کفر دیدم
به صد مستی ز کفر و زهد جستم

پس از مستی عشقم گشت معلوم
که نفس من بت و من بت پرستم

چه می‌پرسی مرا کز عشق چونی
همی هستم چنان کز عشق هستم

چه دانم چون نه فانی‌ام نه باقی
چه گویم چون نه هشیارم نه مستم

چو در لاکون افتادم چو عطار
بلند کون بودم، کرد پستم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.