هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد هجران و اشتیاق به وصال معشوق سخن می‌گوید. شاعر از غم عشق و اسارت دل در بند آن می‌نالد و خود را فدای معشوق می‌کند. او از عشق و شوقی می‌گوید که در دل و جانش جای گرفته و طبیبش را از می عشق مست کرده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۱۰۳

در دل اگر باشدم غیر وصال توکام
هجر تو بر من حلال وصل تو بر من حرام

مرغ دلم اوفتاد از غم عشقت به بند
آب نداند چه و داند نداند کدام

قلم اگر رای تست سرفکنم خود ز تیغ
صیدم اگر کام تست پای نهم خود بدام

جان و دلش آورم تحفه و باشم خجل
قاصد فرخنده چون از توام آرد پیام

چون تو در آیی بحرف طوطی خوش لهجه کیست
چون تو گزاری سخن مرغ سخنگو کدام

چون نکنی بسملم ایکه کشی بی دریغ
فی المثل افتد ترا صید حرم گر بدام

در سر پرشور من در دل رنجور من
عشق تو دارد محل شوق تو دارد مقام

گشته طبیب حزین از می عشق تو مست
جام الستش پرست تا که گرفتست جام
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.