۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۵

از سر زلف نگاری دو سه تاری دارم
یادگاری ز سر زلف نگاری دارم

چه دهم دل بکسی تا غم یاری دارم
کاین دل خون شده را از پی کاری دارم

برد اندیشه یاری ز بس از کار مرا
خبرم نیست که اندیشه یاری دارم

به نگاهی که به سویم کند از گوشه چشم
قانعم گر هوس بوس و کناری دارم

سادگی بین که درین بحر که پایانش نیست
گشته ام غرقه و امید کناری دارم

گر نیارم بنظر تاج شهان معذورم
دیده بر گرد ره شاهسواری دارم

بیقرارم مکن از وعده وصلت زنهار
که همان با غم هجر تو قراری دارم

مزن از ناله بمن آتش ازین بیش طبیب
که دل سوخته و جان فگاری دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.