۱۷۳ بار خوانده شده
چون شکوه از جفای تو بنیاد می کنم
از گریه چاره دل ناشاد می کنم
راهی چو در دل تو ندارم ازین چه سود
کز ناله رخنه در دل فولاد می کنم
از دیده ام سرشگ چو هوشم زسر رود
هر گاه چشم مست ترا یاد می کنم
تا باشم از شمار ستمدیدگان طبیب
دل را نشان ناوک صیاد می کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
از گریه چاره دل ناشاد می کنم
راهی چو در دل تو ندارم ازین چه سود
کز ناله رخنه در دل فولاد می کنم
از دیده ام سرشگ چو هوشم زسر رود
هر گاه چشم مست ترا یاد می کنم
تا باشم از شمار ستمدیدگان طبیب
دل را نشان ناوک صیاد می کنم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.