۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۳

شب شد که شکوه ها ز دل تنگ برکنیم
نالیم آنقدر که جهان را خبر کنیم

نشنیده ایم بوی وفا چون درین چمن
با چشم تر چو قطره شبنم سفر کنیم

پرسد اگر کسی زدل ناتوان ما
آهی زدل کشیم و سخن مختصر کنیم

تا می توان ز خون دل داغدار خویش
چون لاله در قدح می بی دردسر کنیم

تا در بساط دیده نمی هست چون صدف
کی چشم خود سفید بآب گهر کنیم

غمگین مباش کز جگر آتشین طبیب
آهی کشیم و چاره دامان تر کنیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.