هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و شوریدگی ناشی از آن سخن میگوید. او ترجیح میدهد در سکوت با دل خود سخن بگوید و مانند شمع یا شاخهی گل، شنونده باشد. همچنین، از رنجهای عشق و خاکساری در راه معشوق صحبت میکند و در نهایت، از بزم عشق و نوشیدن بادهی دلسوز یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'نوشیدن باده از خون دل' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۱۴
گذارد کی مرا سودای عشق از جوش بنشینم
که با دل در سخن باشم اگر خاموش بنشینم
زبان انداخت از پا شمع محفل را همان بهتر
چو شاخ گل درین گلشن سراپا گوش بنشینم
مرا نعلست در آتش ز شوق خاکساری ها
چو ماه نو اگر باآسمان همدوش بنشینم
طبیب از بزم عشرت سر گران گشتم خوش آن محفل
که نوشم باده از خون دل و خاموش بنشینم
که با دل در سخن باشم اگر خاموش بنشینم
زبان انداخت از پا شمع محفل را همان بهتر
چو شاخ گل درین گلشن سراپا گوش بنشینم
مرا نعلست در آتش ز شوق خاکساری ها
چو ماه نو اگر باآسمان همدوش بنشینم
طبیب از بزم عشرت سر گران گشتم خوش آن محفل
که نوشم باده از خون دل و خاموش بنشینم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.