۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۴

گذارد کی مرا سودای عشق از جوش بنشینم
که با دل در سخن باشم اگر خاموش بنشینم

زبان انداخت از پا شمع محفل را همان بهتر
چو شاخ گل درین گلشن سراپا گوش بنشینم

مرا نعلست در آتش ز شوق خاکساری ها
چو ماه نو اگر باآسمان همدوش بنشینم

طبیب از بزم عشرت سر گران گشتم خوش آن محفل
که نوشم باده از خون دل و خاموش بنشینم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.