۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶

جز این که در فراق تو خاکی بسر کنم
آن فرصتم کجاست که کار دگر کنم

خوش آن زمان که پیش تو چون رو دهد وصال
بنشینم و حکایت هجر تو سر کنم

دردا که از گذار غمت در بساط دل
اشگی نماند کز ستمت دیده،تر کنم

در سنگ خاره نیست اثر ناله را و من
می نالم آنقدر که دلت را خبر کنم

تا توتیای دیده من خاک پای تست
حیفست گریه گر من خونین جگر کنم

تا با شدم بدیده دل قطره ای طبیب
زنهار ترک گریه شام و سحر کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.