هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و هجران معشوق مینالد و اشتیاق وصال را بیان میکند. او از غم و اندوهی میگوید که باعث ریزش اشکهایش شده و آرزو میکند روزی بتواند در حضور معشوق، حکایت هجران را بازگو کند. شاعر تأکید میکند که حتی سنگها هم از نالههایش متأثر میشوند و تنها آرزویش این است که معشوق از درد دلش آگاه شود. در پایان، او از گریههای بیوقفۀ خود میگوید و آرزو میکند کاش طبیبی برای درمان درد دلش پیدا شود.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانۀ عمیق و احساساتی است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از صنایع ادبی و زبان شعر کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
شمارهٔ ۱۱۶
جز این که در فراق تو خاکی بسر کنم
آن فرصتم کجاست که کار دگر کنم
خوش آن زمان که پیش تو چون رو دهد وصال
بنشینم و حکایت هجر تو سر کنم
دردا که از گذار غمت در بساط دل
اشگی نماند کز ستمت دیده،تر کنم
در سنگ خاره نیست اثر ناله را و من
می نالم آنقدر که دلت را خبر کنم
تا توتیای دیده من خاک پای تست
حیفست گریه گر من خونین جگر کنم
تا با شدم بدیده دل قطره ای طبیب
زنهار ترک گریه شام و سحر کنم
آن فرصتم کجاست که کار دگر کنم
خوش آن زمان که پیش تو چون رو دهد وصال
بنشینم و حکایت هجر تو سر کنم
دردا که از گذار غمت در بساط دل
اشگی نماند کز ستمت دیده،تر کنم
در سنگ خاره نیست اثر ناله را و من
می نالم آنقدر که دلت را خبر کنم
تا توتیای دیده من خاک پای تست
حیفست گریه گر من خونین جگر کنم
تا با شدم بدیده دل قطره ای طبیب
زنهار ترک گریه شام و سحر کنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.