۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸

چه خونها در دل ایام کردیم
که صبحی را بمستی شام کردیم

چه می بود آن، که تا در جام کردیم
وداع ننگ و ترک نام کردیم

مسلمانان درین مدت چرا گوش
بحرف زاهد خود کام کردیم

شکایت نیست ما را هیچ از غیر
که ما خود خویش را بدنام کردیم

هزاران شکر کز دلهای غمناک
غمی در یوزه دردی وام کردیم

بمرغان اسیر از ما بشارت
که طرح آشیان در دام کردیم

از آن از دیده خوبان فتادیم
که در پاس وفا ابرام کردیم

طبیب از ما که می گوید بمستان
که ما عهد نوی با جام کردیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.