هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و حسرت عشق می‌گوید و خود را شکار عشق توصیف می‌کند. او بیان می‌کند که از هجران یا وصال معشوق غمگین یا شاد نیست، بلکه حسرت عشق او را می‌کشد. همچنین، اشاره می‌کند که هرچند نمی‌داند در این سرزمین چه می‌گذرد، اما مطمئن است که از این خاک فیضی به او می‌رسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و زبان شعری ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۲۱

حکایتها که بعد از من تو خواهی گفت با خاکم
کنون تا زنده ام بینی بگو با جان غمناکم

براهت ای شکار افکن منم آن ناتوان صیدی
که خونم را بحل سازم اگر بندی به فتراکم

مبادا غافلم دانی که من از حسرت عشقت
نه از هجر تو غمگینم نه از وصلت طربناکم

نمیدانم که در این سرزمین آسوده است اما
همی دانم که هر دم می رسد فیضی ازین خاکم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.