۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۶

غافل مشو از حال من بی سروسامان
من با تو چنانم که به ابسال سلامان

اندیشه کن از خون من خسته مبادا
آلوده بخونم شودت گوشه دامان

عشاق بفرمان بتان چند نباشند
همواره بفرمان شهانند غلامان

عارض بودت ماه ولی ماه دو هفته
قامت بودت سر ولی سرو خرامان

خاموش طبیب از سخن عشق باغیار
اسرار حقیقت نتوان گفت بخامان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.