هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و دوری از معشوق مینالد و از ناامیدی و تنهایی خود سخن میگوید. او از یاری خواستن از خضر (نماد راهنما) و حسرت بر وصل ناکام میگوید. همچنین به ظلم حاکمان و ناله مظلومان اشاره میکند و در پایان، به مقایسه بلبل و گل میپردازد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۳۲
از سر کوی تو دردا که من دل نگران
بایدم رخت سفر بست به کام دگران
بس فرو مانده ام ای خضر خدا را مددی
کاروان رفته و وامانده ام از همسفران
خود گرفتم که میسر شودم دولت وصل
چه توان کرد بمحرومی حسرت نگران
در دیاری که ملک خود ستم آغاز کند
دادخواهان بکه نالند زبیدادگران
بلبل و گل نه اگر جرعه کش یک جامند
آن چرا نعره زنان آید و این جامه دران
بایدم رخت سفر بست به کام دگران
بس فرو مانده ام ای خضر خدا را مددی
کاروان رفته و وامانده ام از همسفران
خود گرفتم که میسر شودم دولت وصل
چه توان کرد بمحرومی حسرت نگران
در دیاری که ملک خود ستم آغاز کند
دادخواهان بکه نالند زبیدادگران
بلبل و گل نه اگر جرعه کش یک جامند
آن چرا نعره زنان آید و این جامه دران
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.