هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از غم و اندوه خود میگوید که در میان طبیعت (گلستان) و نالههای پرندگان شب، آرامش ندارد. او از شب میپرسد که چرا به پایان نمیرسد و از تنهایی و رهاشدگی توسط همراهانش شکایت دارد. شاعر درد بیدرمانی دارد که نه میتواند آن را بیان کند و نه پنهان. او در حالی که غمگین و گریان است، دیگران را شاد و خندان میبیند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند غم، تنهایی و درد بیدرمان است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار میباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۳۳
خفتن نتوان درین گلستان
از ناله ی شب نخفته مرغان
ای شب نه غم منی خدا را
تا چند نمیرسی به پایان
من مانده و همرهان روانه
من خفته و کاروان شتابان
هستم ز تو من به جان خریدار
دردی که نمیرسد به درمان
جویند و چه سود چون نیابند
روزی که شوم ز دیده پنهان
من گریهکنان نشسته غمگین
تو خندهزنان گذشته شادان
دردی دارم طبیب کآن را
نتْوان گفت و نهفت نتوان
از ناله ی شب نخفته مرغان
ای شب نه غم منی خدا را
تا چند نمیرسی به پایان
من مانده و همرهان روانه
من خفته و کاروان شتابان
هستم ز تو من به جان خریدار
دردی که نمیرسد به درمان
جویند و چه سود چون نیابند
روزی که شوم ز دیده پنهان
من گریهکنان نشسته غمگین
تو خندهزنان گذشته شادان
دردی دارم طبیب کآن را
نتْوان گفت و نهفت نتوان
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.