هوش مصنوعی: متن بیانگر احساسات شاعر درباره انتظار و فراموشی است. شاعر از روزگاری می‌گوید که در انتظار معشوق سپری شده اما این انتظار به جایی نرسیده. او از خاطراتی یاد می‌کند که گاهی او را به یاد معشوق می‌اندازد، اما در نهایت احساس می‌کند که تنها خون دلش باقی مانده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده شعر کلاسیک فارسی، مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۱۳۵

جانا در انتظار تو شد روزگار من
و آن انتظار هیچ نیاید به کار من

بهر تسلیم بود این بس که آورد
گاهی مرا به یاد، فراموش کار من

شاید مرا بیاد تو آرد درین چمن
مشت پری که مانده به جا یادگار من

فرخنده طایری ز ریاض محبتم
بر خویشتن به بال که کردی شکار من

از ساغر نشاط مده باده ام که نیست
جز خون دل طبیب می خوشگوار من
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.