هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و اندوه ناشی از گذر زمان و از دست دادن عزیزان و زیبایی‌های گذشته سخن می‌گوید. شاعر به یاد جوانی و شادی‌های از دست رفته می‌افتد و از تنهایی و فراموشی گلشن و باغبان می‌نالد. در نهایت، از حکایت عشق و داستان‌های باقی‌مانده یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و تأمل‌برانگیز شعر更适合 برای سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۱۴۴

شدیم پیرو بدل داغ آن جوان مانده
دمید صبح و همان شمع در میان مانده

کسی که رفت به منزل کجا بیاد آرد
زواپسی که بدنبال کاروان مانده

زطایران کهن آشیان این گلشن
غنیمت است که مشت پری نشان مانده

کنون که رخصت گلگشت گلشنم دادند
نه عندلیب و نه گلچین نه باغبان مانده

طبیب وقت تو خوش باد کز حکایت عشق
بیادگار بسی از تو داستان مانده
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.