۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۵

ای که بر خاک شهیدان گذر انداخته ای
قتل ما را چه بوقت دگر انداخته ای

کشته ناز تواند اینهمه خونین کفنان
که درین بادیه بر یکدگر انداخته ای

بلعجب این که بغیری که هوا خواه تو نیست
نگرانی و مرا از نظر انداخته ای

صید بی بال و پری را ز چمن دور مدار
تابکی دورم ازین خاک درانداخته ای

در ره عشق از آن یار خبر نیست طبیب
که درین مرحله از پای درانداخته ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.