۲۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۶

از ما نهفته با دگران یار بوده ای
ما غافل و تو همدم اغیار بوده ای

از خواب صبحگاه تو پیدا بود که دوش
در بزم غیر بوده و بیدار بوده ای

جائی که گشته اند حریفان زباده مست
باور که می کند که تو هشیار بوده ای

بی موجبی بغیر منت گرمی از چه بود
با من اگر نه بر سر آزار بوده ای

آغاز عاشقیست عجب نیست گر طبیب
در بند ننگ و در گرو عار بوده ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.