هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس غربت و تنهایی خود می‌گوید و از نداشتن آشیان (جایگاه) در این دنیا شکایت دارد. او از دردها و رنج‌های خود سخن می‌گوید و امیدوار است که صدایش به گوش دیگران برسد. همچنین، از عشق و داستان‌های آن یاد می‌کند و از طبیب (شفابخش) زمانه می‌خواهد که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۵۲

ببخشا ای که میر کاروانی
بواپس مانده ای بر ره روانی

درین گلشن من آنمرغ غریبم
که بر شاخی ندارم آشیانی

فغان نو بدام افتاده صیدیست
بگوشت گر رسد امشب فغانی

تو و ای فاخته سروت که ما را
بود بس جلوه سر و روانی

جبین طاعتم بنگر که فرسود
زبس سودم بخاک آستانی

پشیمان گردی از بیداد چون خاست
زدل آهی، و تیری از کمانی

طبیب خسته وقتش خوش کزو ماند
ز حرف عشق هر سو داستانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.