هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان درد و رنج خود می‌پردازد و از امیر می‌خواهد که به او توجه کند. او از بی‌عدالتی و سختی‌های زندگی شکایت دارد و آرزوی رسیدن به آرامش و درمان دردهایش را دارد. شاعر همچنین از بی‌توجهی دیگران به هنر و شعرش گله می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج و بی‌عدالتی ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۵۳

تو که ای امیر داری ز سراغ من فراغی
چه شود اگر بگیری ز غلام خود سراغی

چو تو گلشنی و باغی بکنار من چو آئی
چه روم بگشت گلشن چه روم بسیر باغی

زجفا و جور گردون چو شکسته و ضعیفم
زشراب کهنه ساقی برسان بمن ایاغی

زستمگری چگونه، بودم امید مرهم
که بروی داغ دیگر نهدم بسینه داغی

بروم اگر بگلشن بگلی نظر ندارم
که بگلشنی نرفتم که نبود بانگ زاغی

نبود طبیب دیگر سرو برگ نظم و شعرم
که جدا ز همزبانان نبود مرا دماغی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.