هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و اندوه‌های خود می‌گوید و از ظلم و ستمی که بر او رفته شکایت می‌کند. او از میگساری و بزم‌های ناعادلانه می‌گوید و اینکه چگونه خون او به ناحق ریخته شده است. شاعر به جایگاه خود در بهشت اشاره می‌کند و از تاج و تخت دنیوی بی‌زار است. او از عشق و دل‌بستگی‌های خود نیز سخن می‌گوید و از طبیب می‌خواهد که او را به خاطر میگساری سرزنش نکند، چرا که از هوشیاری خود نیز شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است و همچنین از ظلم و ستم سخن می‌گوید که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، اشاره به میگساری و مفاهیم مرتبط با آن، مناسب‌تر است برای سنین بالاتر.

شمارهٔ ۱۵۵

چنین که باغم گرفته ام خو مخوان ببزمم به میگساری
که ظلم باشد میی که آن را کشد حریفی بناگواری

زتیغ جورت ستیزه کارا مرا چو کشتی تو خونبها را
پس از هلاکم بود خدا را که شرح حالم بخون نگاری

بباغ جنت برم چه حسرت ز تاج و دولت کشم چه منت
در آستانت گرم سپاری زبندگانت گرم شماری

دلم چه کاوش کنی بمژگان ز کرده ترسم شوی پشیمان
نظر چو داری بدلفگاران خوشم از آنرو بدلفگاری

طبیب از انده زروزگارم اگر بمستی کشیده کارم
مکن ملامت مرا که دارم بسی شکایت ز هوشیاری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.