هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از عشق به معشوق به عنوان کعبه و قبله‌ی خود یاد می‌کند و تمام وجودش را وقف این عشق کرده است. او از دنیا و مادیات گذر کرده و تمام توجه خود را به معشوق معطوف کرده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که عشق به معشوق، او را از همه چیز بی‌نیاز کرده و به کمال رسانده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۴۹۴

تا روی تو قبلهٔ نظر کردم
از کوی تو کعبهٔ دگر کردم

تا روی به کعبهٔ تو آوردم
صد گونه سجود معتبر کردم

سرگشته شدم که گرد آن کعبه
هر لحظه طواف بیشتر کردم

روزی نه به اختیار می‌رفتم
در دفتر عشق تو نظر کردم

گویی که هزار سال می‌خواندم
تا جمله به یک نفس زبر کردم

چون جان و جهان خود تو را دیدم
جان دادم و از جهان گذر کردم

زآن روز که پردهٔ تو جان دیدم
سوراخ به جان خویش در کردم

بر روزن دل مقیم بنشستم
جان پیش تو بر میان کمر کردم

چون اصل همه جمال تو دیدم
ترک بد و نیک و خیر و شر کردم

آنگه که دلم چو آفتابی شد
در خود همه چون فلک سفر کردم

افسانهٔ دولت تو می‌گفتند
من سوخته‌سر ز خاک بر کردم

چون نعره‌زنان به میکده رفتم
هم رقص‌کنان ز پای سر کردم

چون بوی شراب عشق بشنودم
خود را ز دو کون بی خبر کردم

عطار شکسته را همی هر دم
از عشق رخت درست تر کردم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.