هوش مصنوعی:
زهرمز پس از پیروزی شادمان شد و از اندیشه رها گشت. او بر تخت نشست و برادر کوچکترش را به دست گرفت. در این زمان، خشکسالی بزرگی رخ داد و مردم در سختی افتادند. شاه دادگر به کمک آمد و با بارش باران، زمین خشک دوباره سرسبز شد. پس از رفع تنگی، پیروز شهری ساخت و در آن شادمان زندگی کرد.
رده سنی:
10+
متن دارای مفاهیم اخلاقی و تاریخی است که برای کودکان بزرگتر و نوجوانان قابل درک و الهامبخش است. همچنین، زبان شعرگونه آن ممکن است برای کودکان کوچکتر پیچیده باشد.
بخش ۷۳ - پادشاهی پیروز
زهرمز چو پیروز دل شاد شد
روانش ز اندیشه آزاد شد
بیامد به تخت مهی بر نشست
همان دست کهتر برادر به دست
یکی خشک سالی بیامد پدید
که کس در جهان روی سیری ندید
به هامون درآمد شه نام دار
همی خواست از دادگر زینهار
چو زین گونه شد شاه با آفرین
بیامد یکی ابر در فرودین
همی در ببارید بر خاک خشک
همی آمد از بوستان بوی مشک
چو پیروز ازین روز تنگی برست
یکی شارسان کرد جای نشست
که یادان فیروز بد نام او
از آن جا برآمد همه کار او
در این روز گویند پیروز رام
که پیروز آن جا بشد شادکام
روانش ز اندیشه آزاد شد
بیامد به تخت مهی بر نشست
همان دست کهتر برادر به دست
یکی خشک سالی بیامد پدید
که کس در جهان روی سیری ندید
به هامون درآمد شه نام دار
همی خواست از دادگر زینهار
چو زین گونه شد شاه با آفرین
بیامد یکی ابر در فرودین
همی در ببارید بر خاک خشک
همی آمد از بوستان بوی مشک
چو پیروز ازین روز تنگی برست
یکی شارسان کرد جای نشست
که یادان فیروز بد نام او
از آن جا برآمد همه کار او
در این روز گویند پیروز رام
که پیروز آن جا بشد شادکام
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۷۲ - پادشاهی هرمزد
گوهر بعدی:بخش ۷۴ - جنگ پیروز با افتالیت ها و کشته شدنش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.