هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق عمیق و ناامیدی خود نسبت به معشوق سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که بدون معشوق، زندگی و زمانه‌ای ندارد و حتی وجودش بی‌معناست. شاعر خود را در برابر عشق معشوق ناتوان و کوچک می‌بیند و از دوری و هجران معشوق رنج می‌برد. او بیان می‌کند که هیچ چیز در جهان به جز دلش نشانه‌ای از عشق معشوق ندارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۲۰

بی تو زمانی سر زمانه ندارم
بلکه سر عمر جاودانه ندارم

چشم مرا با تو ای یگانه چه نسبت
چشم دو دارم ولی یگانه ندارم

مرغ توام بال و پر بریخته از عشق
در قفسی مانده آب و دانه ندارم

عشق تو بحری است من چو قطرهٔ آبم
طاقت آن بحر بی کرانه ندارم

مرغ شگرفی و من ضعیف ستم‌کش
در خور تو هیچ آشیانه ندارم

زهره ندارم که در وصل تو جویم
بهره ز وصل تو جز فسانه ندارم

رو که به یک بازیم که غمزهٔ تو کرد
مات چنان گشته‌ام که خانه ندارم

گر به بهانه مرا همی بکشی تو
چو تو کشی راضیم بهانه ندارم

ناوک هجر تو را به جز دل عطار
در همه آفاق یک نشانه ندارم
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.