هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و ناامیدی شاعر از عدم دسترسی به معشوق است. شاعر از درد هجران و بی‌پناهی سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که رویش را از او برنگرداند. او خود را بی‌گناه می‌داند و تنها گناهش را عشق به معشوق می‌خواند. در نهایت، شاعر از معشوق طلب عفو و بخشش می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و درد هجران نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

غزل شمارهٔ ۵۲۱

چه سازم که سوی تو راهی ندارم
کجایی که جز تو پناهی ندارم

چگونه کشم بار هجرت چو کوهی
که من طاقت برگ کاهی ندارم

وصال تو یکدم به دستم نیاید
که سرمایه و دستگاهی ندارم

مریز آب روی من آخر که من خود
به نزدیک کس آب و جاهی ندارم

مگردان ز من روی و با راهم آور
که جز عشق رویی و راهی ندارم

چرا دست آلایی آخر به خونم
که شاهی نیم من سپاهی ندارم

مکش ماه رویا من بی گنه را
که جز عشق رویت گناهی ندارم

مرا عفو کن زانکه نزدیک تو من
به جز عفو تو عذرخواهی ندارم

به رویم نگه کن که بر درد عشقت
به جز اشک خونین گواهی ندارم

ز عطار و از شیوهٔ او بگشتم
که جز شیوهٔ چون تو ماهی ندارم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.