۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۷

گر چشم شوخ تو ز جفا خفته نیستی
کار جهان چو زلف تو آشفته نیستی

ور نیستی به همت لعل تو هیچ دل
با نوک غمزه های تو ناسفته نیستی

چوگان زدن نه کار تو بودی بر آفتاب
گره راه گوی ز آه دلم رفته نیستی

چون لاله زیر زلف تو جایی گرفتمی
گر بخت من چو نرگس تو خفته نیستی

گفتی مجیر با تو که در خون کس مشو
گر با تو این سخن دگری گفته نیستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.