هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه بیشمار خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ‌کس غم‌های او را باور نمی‌کند. او از اشک‌های خونین خود می‌گوید و اینکه چگونه از مردم کناره گرفته و در تنهایی اشک می‌ریزد. شاعر از عشق و شوق به معشوق خود سخن می‌گوید و اینکه چگونه این عشق او را به سمت خودکشی عاطفی سوق داده است. او از رازهای پنهان در دل خود می‌گوید و اینکه هیچ‌کس را شایسته‌ی درک این رازها نمی‌داند. در پایان، شاعر خود را با عطار و عیسی دم مقایسه می‌کند و از ناتوانی خود در بیان احساساتش می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مفاهیمی مانند غم‌های عمیق، عشق ناکام، و تنهایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد یا باعث سردرگمی آن‌ها شود.

غزل شمارهٔ ۵۲۵

اگر برشمارم غم بیشمارم
ندارند باور یکی از هزارم

نیاید در انگشت این غم شمردن
مگر اشک می‌ریزم و می‌شمارم

گر انگشت نتواند این غم به سر برد
به سر می‌برد دیدهٔ اشکبارم

اگرچه فشاندم بسی اشک خونین
مبر ظن که من اشک دیگر نبارم

گرفتم ز خلق زمانه کناری
فشاندم بسی اشک خون در کنارم

چو روی نگارم ز چشمم برون شد
ز شوقش به خون روی خود می‌نگارم

چه کاری بر آید ز دست من اکنون
که شد کارم از دست و از دست کارم

مرا هست در دل بسی سر پنهان
ندانم که هرگز شود آشکارم

چو صاحب دلی اهل این سر ندیدم
همه سر به مهرش به دل می‌سپارم

چه گویی که عطار عیسی دمم من
چو زهره ندارم که یکدم برآرم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.