هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که بدون معشوق آرامش ندارد و از همه چیز بیزار است. شاعر خود را مانند شمعی می‌داند که می‌سوزد، مانند ابری که می‌گرید و مانند دریایی که می‌جوشد. او آرزو می‌کند که یا به وصال معشوق برسد یا در هجران او بماند. شاعر تأکید می‌کند که هرچه از معشوق برسد، چه وصال و چه هجران، آن را با جان می‌پذیرد. در نهایت، شاعر به وحدت وجود و محو شدن در عشق الهی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۲۶

بی تو نیست آرامم کز جهان تو را دارم
هرچه تو نه‌ای جانا من ز جمله بیزارم

همچو شمع می‌سوزم همچو ابر می‌گریم
همچو بحر می‌جوشم تا کجا رسد کارم

یا ز دست هجر تو جاودان به پای افتم
یا ز جام وصل تو قطره‌ای به دست آرم

از تو گر وصال آید قسم من وگر هجران
هرچه از تو می‌آید من به جان خریدارم

من نه آن کسم جانا کز وصال تو شادم
یا ز بیم هجرانت هیچ گونه غم دارم

هجر و وصل زان توست هرچه خواهیم آن ده
لایق من آن باشد کاختیار بگذارم

نقطه‌ای است جان من هر دو کون گرد وی
من به گرد آن نقطه دایما چو پرگارم

بسکه همچو پرگاری گرد پاو سر گشتم
چون بتافت آن نقطه محو کرد پندارم

چون نماند پندارم من بماندم بی من
نیست آگهی زانگه ذره‌ای ز عطارم
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.