هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های درونی خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که اگر بتواند از دل آتشین خود فریادی برآورد، جهان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. او از تنهایی و نبود همدمی شکایت دارد و آرزو می‌کند که بتواند رازهایش را با کسی در میان بگذارد. همچنین، شاعر از ناتوانی در رسیدن به آرزوهایش و دردهای بی‌پایانش می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند با آه خود، جهان را تغییر دهد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، بیان دردها و رنج‌های درونی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۳۴

گر از میان آتش دل دم برآورم
زان دم دمار از همه عالم برآورم

در بحر نیلی فلک افتد هزار جوش
گر یک خروش از دل پر غم برآورم

گر ماتم دلم به مراد دلم کشم
افلاک را ز جامهٔ ماتم برآورم

هر دم ز آتش دل اخگرفشان خویش
صد شعله زین فروخته طارم برآورم

هر روز صبح را، ز دمم دم فرو شود
زیرا که من دمی که زنم دم برآورم

چون همدمی نیافتم اندر همه جهان
از راز خویش پیش که یک‌دم برآورم

یک‌دم که پای‌بستهٔ صد گونه درد نیست
دستم نمی‌دهد که مسلم برآورم

چوگان کنم ز آه خود آخر سحرگهی
گردون چو گو به حجلهٔ طارم برآورم

عطار را چگونه رسانم به کام دل
چون من دمی به کام دلم کم برآورم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.