هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و جذبه‌های معنوی سخن می‌گوید. او از عشق به خداوند به عنوان قبله‌گاه خود یاد می‌کند و بیان می‌کند که غم عشق الهی او را از جان خسته کرده است. شاعر از جمال الهی و افول آن سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق الهی او را از اصول دنیوی دور کرده و به کفر دنیا نزدیک کرده است. او از بی‌قراری و شیفتگی خود به عشق الهی می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند به وصال الهی برسد. در پایان، شاعر به سنت رسول خدا اشاره می‌کند و از عطار به عنوان کسی که جان را فدای عشق الهی می‌کند، یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم فلسفی و عرفانی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ای مانند 'کفر' و 'وصال الهی' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۵

ای عشق تو قبلهٔ قبولم
کرده غم تو ز جان ملولم

خورشید رخت بتافت یک روز
تا کرد چو ذرهٔ عجولم

می‌تافت پیاپی و دمادم
تا خواست فکند در حلولم

چون نیک نگاه کردم آن روز
بنمود جمال در افولم

می‌گفت به صد زبان که از من
بگریز که من نه از اصولم

کافر گردی علی الحقیقه
در حال اگر کنی قبولم

اکنون من بی قرار از آن روز
دل شیفته‌تر ز بوهلولم

در گرد تو کی رسم که پیوست
در صحبت خود ندیم غولم

آنجا که بزرگی تو باشد
من خفته کدام بوالفضولم

ای کاش که بعد ازین همه عمر
ممکن بودی دمی وصولم

چه جای حلولیان طاغی است
زین پس من و سنت رسولم

عطار به ترک جان بگوید
گر شرح دهی چنین فصولم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.