هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و بی‌قید شاعر به معشوق است. شاعر از دیدن روی معشوق، میل دل به سوی او و وابستگی جانش به او سخن می‌گوید. او عشق خود را به حدی توصیف می‌کند که حتی اگر معشوق او را براند یا بخواند، باز هم دلش در کوی اوست. شاعر همچنین از سرگشتگی و بی‌قراری عاشقان در راه عشق و تسلیم شدن دل سرکش در برابر عشق معشوق صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۵۷۸

چشم از پی آن دارم تا روی تو می‌بینم
دل را همه میل جان با سوی تو می‌بینم

تا جان بودم در تن رو از تو نگردانم
زیرا که حیات جان با روی تو می‌بینم

بس عاشق سرگردان، از عشق تو لب بر جان
آواره ز خان و مان، بر بوی تو می‌بینم

از عشق تو نشکیبم، گر خوانی و گر رانی
زیرا که دل افتاده در کوی تو می‌بینم

هر جا که یکی بیدل از عشق تو بی‌حاصل
سرگشته و بی منزل، سر کوی تو می‌بینم

آن دل که بود سرکش، گشته است اسیر عشق
اندر خم چوگانت چون گوی تو می‌بینم

گفتم که مگر کلی وصل تو بدانستم
صد جان و دل خود را یک موی تو می‌بینم

عطار مگر روزی ترکیش بود در سر
کامروز به عشق اندر هندوی تو می‌بینم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.