هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از سیر و سلوک روحانی خود سخن می‌گوید. او از وحدت وجود، رهایی از تعلقات دنیوی، و عشق به معشوق حقیقی صحبت می‌کند. شاعر خود را در مسیر عشق و شناخت حقیقت می‌بیند و از هرگونه وابستگی به دنیا و مفاهیم دوگانه رها شده است. او به دنبال رسیدن به حقیقت مطلق است و در این مسیر، خود را از هرگونه تعریف و محدودیت رها می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی وجود دارد. مفاهیمی مانند وحدت وجود، رهایی از تعلقات دنیوی، و عشق حقیقی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و ناملموس باشد.

غزل شمارهٔ ۵۸۳

در ره او بی سر و پا می‌روم
بی تبرا و تولا می‌روم

ایمن از توحید و از شرک آمدم
فارغ از امروز و فردا می‌روم

نه من و نه ما شناسم ذره‌ای
زانکه دایم بی من و ما می‌روم

سالک مطلق شدم چون آفتاب
لاجرم از سایه تنها می‌روم

مرغ عشقم هر زمانی صد جهان
بی پر و بی بال زیبا می‌روم

چون همه دانم ولیکن هیچ دان
لاجرم نادان و دانا می‌روم

قطره‌ای بودم ز دریا آمده
این زمان با قعر دریا می‌روم

در دلم تا عشق قدس آرام یافت
من ز دل با جان شیدا می‌روم

شرح عشق او بگویم با تو راست
گرچه من گنگم که گویا می‌روم

بارگاهی زد ز آدم عشق او
گفت بر یک جا به صد جا می‌روم

زو بپرسیدند کاخر تا کجا
گفت روزی در به صحرا می‌روم

چون هویت از بطون در پرده بود
در هویت بس هویدا می‌روم

گرچه نه پنهانم و نه آشکار
هم نهان هم آشکارا می‌روم

گر هویدا خواهیم پنهان شوم
ور نهان جوییم پیدا می‌روم

نه چنینم نه چنان نه هردوم
بل کزین هر دو مبرا می‌روم

چون فرید از خویش یکتا می‌رود
هم به سر من فرد و یکتا می‌روم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.