هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق عمیق و فداکاری بی‌حد و مرز شاعر به معشوق است. شاعر از فداکاری‌های خود در راه عشق سخن می‌گوید، از جمله ریختن خون از چشم‌ها، افشاندن آتش از دل به آسمان، و رها کردن همه چیز برای رسیدن به معشوق. او همچنین از رهایی از دغدغه‌های دنیوی و رسیدن به دریای عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'ریختن خون از چشم‌ها' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد و نیاز به بلوغ فکری برای درک مفاهیم آن دارد.

غزل شمارهٔ ۵۸۹

دست در عشقت ز جان افشانده‌ایم
و آستینی بر جهان افشانده‌ایم

ای بسا خونا که در سودای تو
از دو چشم خون‌فشان افشانده‌ایم

وی بسا آتش که از دل در غمت
از زمین تا آسمان افشانده‌ایم

تا دل از تر دامنی برداشتیم
دامن از کون و مکان افشانده‌ایم

دل گرانی کرد در کشتی عشق
رخت دل در یک زمان افشانده‌ایم

چون نظر بر روی آن دلبر فتاد
تن فرو دادیم و جان افشانده‌ایم

هرچه در صد سال می‌کردیم جمع
در دمی بر دلستان افشانده‌ایم

چون ز راه نیک و بد برخاستیم
دل ز بار این و آن افشانده‌ایم

چون دل عطار شد دریای عشق
بس جواهر کز زبان افشانده‌ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.