۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱

آنچه ایزد خواست کرد و آنچه مردم خواست داد
شاه را بالنده کرد و تن درستش کرد شاد

شاه را تابنده کرد آن تندرستی در بزه
شد تنش پالوده چون از باده آسوده لاد

هست پنجاه و سه سالش داد پنجاه و سه تب
همچنین آمد ز عدل و همچنین آمد ز داد

تا ز هر تب گشت ازو پالوده یکساله بزه
اینچنین فر ایزد از پیغمبران کس را نداد

شاه باشد بی گمان صد سال دیگر شادمان
تندرست و جان جوان کز مادر او امروز زاد

باد سرد و نار گرم او را نیازارد به تیر
تا بود بر چرخ نار و تا بود بر دشت باد

دوست دارد ایزدش بر عذر آن دادش چو درد
باز دادش تندرستی و وری و بر نهاد

ایزدی هست ابتدای دولت تو کش بود
اینچنین باشد کسی کش بسته در خواهد گشاد

عمرش افزون باد بادش ملکت او بیشتر
دولتش پاینده باد آرامش افزاینده باد

عمر و ملک دولتش یزدان ز سر خواهد گرفت
شادمان خواهد که باشد ناورد از درد یاد

بهتر است از نوح و جم و کیقباد اندر هنر
عمر نوحش باد و جان جم و ملک کیقباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.